کدبانو

روزمرگی یک بانو

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب با موضوع «حکایت» ثبت شده است




حکایت


خری و اشتری بدور از آبادی بطور آزادانه باهم زندگی می کردند....

نیمه شبی در حال چریدن علف ، حواسشان نبود که ناگهان وارد آبادی انسانها شدند. 


شتر چون متوجه خطر گردید رو به خر کرد و گفت : 

fatima jafari
۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
. موسی علیه السلام درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده گفت ای موسی دعا کن تا خدا عزّوجلّ مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که باز آمد از مناجات مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه برو گرد آمده گفت

fatima jafari
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر